توی باغ آسمان
تو چه ساده ای و من چه سخت
تو پرنده ای و من درخت
آسمان همیشه مال توست
ابر زیر بال توست
من ولی همیشه گیر کرده ام
تو به موقع می رسی و من
سال هاست دیر کرده ام
خوش به حال تو که می پری
راستی چرا
دوست قدیمی ات – درخت را–
با خودت نمی بری؟
فکر می کنم توی آسمان تو
جا برای یک درخت هست
هیچ کس در بزرگ درخت آفتاب را
رو به ما نبست
یا بیا و تکه ای از اسمان برای من بیار
یا مرا ببر
توی آسمان آبی ات بکار
خواب دیده ام
دست های من
آشیانه ی تو می شود
قطره قطره قلب کوچکم
آب و دانه ی تو می شود
شب ستاره ها
از تمام شاخه های من تاب می خورند
من همیشه خواب دیده ام ولی ...
راستی، هیچ فکر کرده ای
یک درخت، توی باغ آسمان
چقدر دیدنی است؟!
ریشه های ما
اگر چه گیر کرده است
میوه های آرزو ولی رسیدنی است !
عرفان نظرآهاری